3) تأملی فلسفی درباره جایگاه مدیریت در جامعه ایران
حیثیت و قابلیت های مباحث مدیریت
محمد بلوریان
بهتر است ابتدا مختصر، از چیزی که بهعنوان رژیم حقیقت و موضع مقابل آن تصور میکنم، مطرح نمایم تا نهایتاً بتوانم وضعیت کنونی ایران را در این میان بازیابم. و از این طرح موضوع به مباحث جلسه از حیثیت وجه مدیریت جامعه توجه و تذکر دهیم. و البته شاید قابلیتهای ضروری بیشتری هم تحت طرح بحث در خود مدیریت (به معنایی که توضیح خواهم داد) منکشف گردد.
1. وضعیت ما و حقیقت
در معنای فوکویی از حقیقتمندی، تاریخ حقیقت را نباید با تاریخ امر درست اشتباه گرفت، تاریخ حقیقت به معنی توصیف نظامهای جزیرهای و مستقل حقیقت نیست. تاریخ حقیقت یا تأسیس رژیمهای حقیقتمندی یا به عبارتی تأسیس حق ویژه حقیقت، یک وضعیت اجتماعی و تجلی روابط قانون و درستی و نادرستی در گفتمان است. درواقع رژیم حقیقت قانون حقیقت نیست، بلکه مجموعه مقرراتی است که تشخیص گزارههای درست یا غلط در گفتمانی معین را امکانپذیر میکند. تاریخ حقیقت یا پیدایش رژیم حقیقت، را فوکو عصر سیاست مینامد و توضیح میدهد که «سیاست و اقتصاد اموری موجود، یا خطا، یا توهم، یا ایدئولوژی نیستند. آنها اموریاند که وجود ندارند و بااینحال در واقعیت نگاشته شده و زیر نفوذ رژیمی از حقیقتاند که درست و غلط را متمایز میسازد.» اما در مقابل این رژیم حقیقت چیست؟
نیچه در بحث اخلاق طبیعی، رژیم حقیقت (البته خود نیچه اصطلاح رژیم حقیقت را مطرح نمیکند، ولی تسامحاً بپذیرید) را در اخلاق اینچنین معرفی میکند که «هر دستگاه اخلاق مخالف "این نیز بگذرد" است و نسبت به طبیعت و همچنین نسبت به عقل اندکی مستبد؛ ولی تا زمانی که دستگاه اخلاقی دیگری در کار نیست که هیچگونه استبداد و امر غیر عقلی را روا ندارد» سپس کار تمام فیلسوفان را تلاش برای پیدا کردن بهترین رژیم حقیقت معرفی میکند و خاصه جملاتی از افلاطون نقل میکند، میگوید «از این نتیجهگیری بوی غوغا به مشام میرسد.» نیچه آرزوی افلاطون در درک جامعه از فضیلت را در دوران جدید برآورده شده میداند، اما آهی سر میدهد که وضع اخلاقی ما بهتر که نشده هیچ، بدتر هم شده است. وی میگوید: «گوناگونی مردمان خود را تنها در گوناگونی چیزیهایی که نیک میشمارند، نمایان نمیکند و نیز نه در اینکه کوشش در راه چه خوبیهایی را سزاوار میدانند؛ و نیز نه در اختلافشان در باب بیش و کمارزش و ترتیب چیزهایی که همگی نیک میانگارند. بلکه بیشتر خود را در این نمایان میکند که معنای واقعی داشتن و مالک بودن یکچیز خوب در نظرشان چیست.» و اینجا نقطه مقابل رژیم حقیقت را در فراسوی نیک و بد معرفی میکند. و مثال معروف مالکیت زن را ذکر میکند.
با این توضیحات به نظر میرسد که ما (در وضعیت تاریخی ایران معاصر) هرگز فراسوی نیک و بد قرار نگرفتهایم، بلکه گرفتار رژیم حقیقت هستیم. اما نکته مهم این است که منشأ و ماهیت امری که حقیقت را ایجاد میکند، برای غرب -بهنوعی در امور اقتصادی- شکلگرفته است. چنانچه فوکو منشأ این حقیقت را در بازار میداند. حالآنکه ما دقیقاً در همین نقطه تعیین امر حقیقی گرفتار هستیم. حال نکته مهم این است که دعوای ما در باب امر حقیقی یا منشأ حقیقت میتواند، ما را به ارتفاع گرفتن از رژیم حقیقت و رسیدن به فراسوی نیک و بد یاری رساند.
2. علتها و یا شرایط نظام اجتماعی
چنانچه پیشتر در باب اقتصاد و سیاست اشاره شد به نظر میرسد که مدیریت هم امری است که وجود ندارد، بااینحال در واقعیت نگاشته شده است. این واقعیت انگاشته شدن مدیریت برای ما به چه معنا است؟ مدیریت پیش از آنکه یک فعالیت مرسوم و یک شغل متکی به دانش علومانسانی باشد، یکی از شروط لازم برای جامعه کنونی است. به عبارتی از شروط اجتنابناپذیر جامعه امروز ما حضور دستگاهها و اصول و قواعد مدیریت است. و لذا تحقق هر امری در جامعه ما نیازمند توجه به شرایط مدیریتی آن امر است.
البته به معنای فوقالذکر، شاید لفظ مدیریت بسیار رهزن بنماید. بنابراین اجازه دهید چیزی را از آن بهعنوان شرایط کنونی و ملزومات امکانهای پیشرو معرفی کردم، با عبارت "طرح نظام اجتماعی" بیان نمایم. طرح نظام اجتماع، بناکردن یک سیاست است، کاری که وظیفه سیاستمدار بزرگ است و مراد من از مدیریت همین معنا است.
برای فهم طراحی یک نظام اجتماعی (رسالت گروه مدیریت) ابتدا باید نگاه درستی به وضعیت تاریخی و اجتماعی خودمان داشته باشیم. و طرح بحث گروه مدیریت و بهطورکلی علوم انسانی پیش از آنکه بهعنوان یکراه درست و بهعنوان یک قطعه از پازل رسیدن به رژیم حقیقت و علت انجام کاری در تاریخ و جامعه فهم و نقد گردد، باید بهعنوان یک تجلی وضعیت ما در شرایط کنونی، دیده شود و پیچیدگیها و ظرافتهای آن بهخوبی فهم گردد. در یک جمله میتوان گفت ما باید قدرت نظام اجتماعی را درک کنیم. این سخن ضرورتاً به این معنای نیست که ما نیازمند فهم اصول و قواعد نظام اجتماعی هستیم، یا به این معنا که ما باید نظام اجتماعی خودمان را تغییر دهیم، یا اینکه علت حوادث و اتفاقات را در وضعیت نظام اجتماعی خودمان بجوییم که البته اینها همگی مهم هستند و در جای خود لازم میباشند. اما مسئله مهمتر این است که ما در شرایط کنونی گریزی از نظام اجتماعی و طرحی که دارد، یا باید داشته باشد، نداریم.
3. صلح (یا مصلحت) در طرح نظام اجتماعی
طراحی نظام اجتماعی در دورانِ گرفتاری به رژیمهای حقیقت، به ما خاطرنشان میکند که کردار حکومتی برآمده از ایده حقیقت مشتاق شناخت پیامدهای طبیعی کنشهایش در ابژههای پیش رو و تحت ادارهاش است. به عبارتی متخصصان نظام اجتماعی در دوران کنونی موظفاند، سازوکارهای طبیعی چیزی که حکومت میکنند، را مشخص کنند. اما این سازوکار طبیعت چگونه شناخته و مشخص میشود؟ سازوکار طبیعت در دوران رژیمهای حقیقت درحرکت تاریخ به بهترین شکل خودشان را نشان میدهند[1]. به عبارتی هر امری ازجمله نظام اجتماعی در جریان تاریخ به طرفی هدایت میشود که سازگاری بیشتری با طبیعت دارد و لذا بهترین نظام اجتماعی در جریان فهم درست تجارب تاریخ حکمرانی در نظامهای اجتماعی مختلف کشف میگردد.
چنانچه اشاره شد، وضعیت ما گرفتار یک رژیم حقیقت نیست، بلکه ما در دعاوی مبانی حقیقت به سر میبرد. لذا ما میتوانید با چند و بلکه چندین رژیم حقیقت حرکت جامعه را دنبال نماییم. در این شرایط، امکان مهمی وجود دارد و آن اینکه رژیمهای مختلفی از حقیقت بتوانند، باهم ادامه حیاط دهند. در این میان نه لازم است که دعاوی موجود خاتمه یابند و نه اینکه الزاماً گرفتار یکطرف از رژیمهای حقیقت شدهایم و نه میبایست، بتوانیم فراسوی این رژیمهای حقیقت چیزی را تحققبخشیم. اما چگونه میتوان چند رژیم حقیقت را همزمان ممکن ساخت؟ شاید ازنظر یک دانشجوی فلسفه، علوم اجتماعی و... این کار (عقلاً و عملاً) محال باشد، اما چنانچه گفتم ما باید پیچیدگیها و ظرافتهای نظام اجتماعی را درک کنیم. نظام اجتماعی میتواند رژیمهای مختلف حقیقت را در جامعه به همزیستی و پیوستگی برساند. طراحی نظام اجتماعی چند حقیقتی کار سترگی است که یکبار هابرماس دنبال کرده است. (پایاننامه بنده هم در این رابطه بوده است.)[2]
تلاش هابرماس بزرگی و عظمت طراحی یک نظام اجتماعی را نشان میدهد. در طراحی نظام اجتماعی میتوان به دنبال یک نظریه فلسفی حرکت نکرد، بلکه در عین پیوستگی جامعه، اختلافات فلسفی و عقلانیتهای مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را سرکوب نیز سرکوب نکرد. حتی میخواهم بگویم که یکی از بهترین راهها برای گذار از مدرنیته و عالم جدید هم در طراحی ساختار اجتماعی به همین معنا نهفته است.
4. ضرورت بررسی تاریخ نظام اجتماعی ایران
برای اینکه بتوانیم به طرحی در نظام اجتماعی ایران برسیم، باید وضعیت تاریخی نظام اجتماعی را خودمان بشناسیم[3]. برای مثال ما در دورانی تلاشهایی داشتهایم که بهشدت ساختارهای اجتماعی غربی را وارد کشور کنیم، این در حالی است که عقلانیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ما تناسبی با این ساختارهای وارداتی نداشته است.[4] لذا عقلانیت متناسب با نظام اجتماعی ما همواره گرایش به سمت عقلانیت بوروکراتیک و مدرن دارد و شاید بتوان گفت دشواریهایی در روال تاریخی و اجتماعی خود دارد. این چیزی است که از آن به واژگونی درراه تجدد در طراحی نظام اجتماعی ایران یاد میشود. بهاینترتیب ما نتوانستیم طراحی برای یک نظام اجتماعی پیوسته و هماهنگ داشته باشیم و دچار نوعی تشتت و بینظمی شدهایم. در این میان عدهای با تقلیل نظام اجتماعی بهنظام اداری، این بینظمی و عدم کارآمدی نظام اجتماعی ما را مورد هجمه قرار داده و مشکلات نظام اداری ما را در همین میدانند. با این مثال مشخص میشود که تحلیل مسائل تاریخی نظام اجتماعی در ایران امر سادهای نیست و نیازمند تلاش بسیار است، اما مهم این است که فهم تاریخی وضعیت کنونی میتواند، امکان طراحی نظام اجتماعی را برای ما مهیا سازد. این بررسی تاریخی امری مشترک و ضروری در تمام حوزههای علوم انسانی است و لذا به نظر میرسد که محل مناسبی برای همفکری و همکاری بین رشتههای مختلف علوم انسانی است و نقطهای مناسب برای طرح بحث پیش برنده از یکرشته علوم انسانی برای رشتههای دیگر است.
[1] نظر فوکو پیرامون طبیعت و حکومت در کتاب تولد زیست سیاست بهطور خلاصه در این بند از سخنان ایشان آمده است که «اقتصاد سیاسی حقوق طبیعی مسبوق به اعمال حکومتمداری را کشف نمیکند؛ نوعی طبیعی بودن خاص اعمال خود حکومتمداری را کشف میکند. ابژه کنش حکومت طبیعت ویژه دارند. طبیعت خاص خود این کنش حکومتی وجود دارد و اقتصاد سیاسی به مطالعه آن خواهد پرداخت. بنابراین، با ظهور اقتصاد سیاسی، مفهوم طبیعت دگرگون خواهد شد. برای اقتصاد سیاسی طبیعت منطقهای اصیل و حفاظتشده نیست که قدرت، از بیم نامشروع شدن، نباید به آن دستاندازی کند. طبیعت زیر لایه حیاطی حکومتداری است.»
[2]بهطور خلاصه میتوان گفت، یکی از مهمترین تلاش هابرماس نشان دادن تمایز میان زیست جهان و سیستم اجتماعی است. وی میگوید که ما نظام اجتماعی را با سیستم اجتماعی تحلیل و طراحی میکنیم و با پیچیده کردن سیستم اجتماعی سعی در هماهنگی با عقلانی شدن زیست جهان داریم. هابرماس تلاش برای ساخت نظام اجتماعی زیست جهان را از ایده هوسرل پیرامون ارائه بین الاذهانیت جهان زیست شروع میکند. و از این رهگذر تعبیر خودش یعنی کنش اجتماعی را جایگزین ایده هوسرلی میکند و تلاش میکند از آنیک نظام ارجاع معرفتی (برای ثمربخشی در عرصه تئوری) و یک نظام اجتماعی (برای پیوستگی اجتماعی) بسازد. اینجاست که هابرماس به جان مفاهیم پرطمطراق میافتد و در طوفانهای سهمگین ظرافتها و تفاوتهای جهتدار ساختارهای جهان زیست را از نظام اجتماعی رایج (نظریه سیستمها) نشان میدهد. برای اینکه در دام سادهلوحی و سادهانگاری از این راه هابرماس نیافتیم نظرتان را به سخنانی چند از هابرماس پیرامون طراحی ساختارهای زیست جهان جلب میکنم: «مفهوم بندی جوامع را نمیتوان بهسادگی با مفهوم نظامهای انداموار (موجودات زنده) مرتبط کرد، زیرا انگارههای ساختار نظامهای کنش، برخلاف انگارههای زیستی بهطور خالص در دسترس مشاهده نیستند. به آنها باید به شیوه تأویلی یعنی از منظر درونی مشارکتکنندگان دستیافت. ساختارهای جهان زیست، ساختارهای مهم برای بقای یک نظام اجتماعی از آنگونه ایست که بهواسطه آنها هویت یک جامعه حفظ میشود یا سقوط میکند، تنها در دسترس بازسازیشدهای قرار میگیرد که با دانش شهودی اعضا شروع میشود.» هابرماس ساختارهای جهان زیست را ترسیم میکند، اما درنهایت میگوید که «مسئله اساسی نظریه اجتماعی (و نظام اجتماعی) این است که چگونه دو راهبرد مفهومی را که با اصطلاحات "سیستم" و "زیست جهان" خوانده شد به نحوه رضایت بخش به هم پیوند دهد ... در شرایط فعلی به ملاحظه اکتشافی میتوان پیشنهاد کرد که جامعه را به عنوان ذاتی در نظر بگیریم که در جریان تحول اجتماعی هم به عنوان یک نظام و هم به عنوان جهان زیست انفکاک پیدا میکند.»
[3]ا این شناخت به نوعی دنباله همان پروژه بررسی وضعیت تاریخ علوم انسانی در ایران است، که قرار است توسط اینجانب در نشریه سوره دنبال گردد.
[4] بررسیهای تاریخ بوروکراسی در ایران نشان میدهند که تا اواخر دوران پهلوی تقریباً ما تمام نهادهای کشورهای پیشرفته دنیا را در ایران تأسیس کردیم. ارتش و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی، دانشگاه و دیگر نهادهای آموزشی، نظام قضایی، انواع مجالس نخبگانی و مردمی، انواع قانون و آیین نامهها، سازمانهای برنامهریزی، نهادهای اقتصادی، رسانهها، ورزش مدرن، حمل و نقل و... این رویه بعد از انقلاب هم قطع نگردید.