6) تحول در مدیریت ایرانی
نسبت تغییر و تحول در مدیریت و علوم انسانی
مهدی معافی
کارگروه مدیریت با دو دغدغهی مرتبط به یکدیگر پا به عرصهی فعالیت گذاشت. یکی ناکارامدی مدیریت در ایران و ارائهی طرحهای کارامدسازی ذیل برخی افقهای خاص توسعه و دولتداری و حکومت بر اجتماع (یا انتظام اجتماعی) مثل نئولیبرالیسم و دوم یافتن جایگاه حوزهی مطالعات یا رشتهی مدیریت در میان علوم انسانی و چگونگی حضور و جایگاه آن در مسئلهی تحول در علوم انسانی.
از این رو و با این دغدغه، کارگروه ما شروع به تعریف فعالیت اصلی و زیرفعالیتای مختلف و در قالبهای مختلف نمود. نگاه ما در حوزهی متون آموزشی مدیریت، و مخصوصاً مدیریت دولتی، این بود که متون موجود اولاً نسبت به دانش رایج جهانی ضعیف و سطحی هستند و ثانیاً آن متون بهتر و قویتر تألیفی و ترجمهای در مرکز توجه آموزش و پژوهش مدیریت در ایران قرار ندارند. لذا ما بازخوانی متون اصلی مدیریت، ترجمه و تألیف در این حوزهها را بسیار ضروری میدانیم. از سوی دیگر و در ارتباط با آن دغدغهی دوم (ارتباط با سایر حوزههای علوم انسانی و مسئلهی تحول در علوم انسانی)، بازخوانی ما یک جهتگیری خاص داشت و آن بازخوانی از منظر تاریخ فکری مدیریت و مدیریت عمومی بود.
همچنین ما همواره تحولات در عرصهی طرحها و اقدامات مدیریتی را در یک زمینهی گستردهتر و بنیادیتر تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جستوجو میکردیم. همچنین کوشیدیم و میکوشیم آنچه با تعابیر مختلف دربارهی جامعهی ایران بیان شده بود (گسترش روابط سرمایهدارانه، تکنولوژیک شدن روابط و مناسبات، گذار به یک الگوی نظام اجتماعی نئولیبرال، کالایی شدن روابط انسانی و اجتماعی، تغییر الگوی حکمرانی و ...) را نیز پیگیری کنیم. از این رو حلقهی مطالعهی «زیستسیاست» را تشکیل دادیم و سعی کردیم از خلال آن به پرسش از نسبت حکومتداری و مدیریت نزدیک شویم و هر جا که توانستیم کوشیدیم این پرسش را دربارهی وضع کنونی حکومتداری، اقتصاد، اداره و مدیریت و سازمان در ایران طرح کنیم.
از سوی دیگر میبایست توجهی به آنچه در حزهی اجرا، واقعیت اداری و عمل عینی و واقعی تغییرات و اصلاحات اداری در ایران توجه میکردیم. ابتدا کوشیدیم بدانیم که چه تحلیلی از این وضعیت وجود دارد؛ لذا به سراغ آثار اساتید و گفتگو با آنها در زمینهی مسائل ایران رفتیم. سپس سعی کردیم ببینیم که این تغییرات ساختار سازمانهای عمومی و دولتی بیشتر از کجا نشأت میگیرد و دریافتیم که «برنامههای اصلاحات اداری» و شیوهی اجرا و پیامدهای عملی و واقعی اجرایشان، تأثیرگذارترین چیز در تغییرات و تطورات سازماهای عمومی، دولتی و شبدولتی، در ایران هستند.
اما هر سه منظر بالا یک نقطهی مهم اتصال دارند و آن بازخوانی تاریخ مدیریت در ایران و جهان هستند. 1. بازخوانی تاریخ رشته جهت فهم تطورات فکری آن. 2. جامعهشناسی تاریخی و یا فهم الگوی تاریخی تحولات و تطورات جامعهی ایران و یا صنعتی شدن کشورهای جهان سوم یا توسعهنیافته و یا هر عنوان دیگری که به کشورهایی مثل ایران میدهید. 3. و در نهایت هم میتوان گفت گه تاریخ عمل مدیریت در ایران و تاریخ پیدایش و تطورات سازمانهای مدرن در ایران. اکنون تداوم کار ما به پیشروی و کار در سه حوزهی بالا و همچنین فهم چگونگی اتصال، ارتباط، یا بیربطی اینها، به حوزهی پیوند آنها با یکدیگر، تاریخ فکر، دانش و عمل مدیریت ایران و جهان، وابسته است و این اصلیترین پرسش در تداوم کارمان خواهد بود.