تأملی در وضع مدیریت و دانش مدیریت در ایران

10) تحویل سیاست به مدیریت

سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۱۱ ق.ظ

تأملی در  وضع سیاست و مدیریت در ایران

مهدی معافی

اکنون دربارهی تغییر سیاست به مدیریت سخن گفته میشود. باید پرسید که این تغییر به چه معناست و دیگر اینکه چگونه پدید آمده و چه نسبتی با وضع سیاست و مدیریت در ایران دارد. آنچه دربارهی وضع کنونی سیاست در جهان سرمایهداری یا سرمایهداری متأخر گفته میشود، بحث تبدیل و تحویل سیاست به مدیریت و پایان امر سیاسی است. پرسش از معنای این مسئله و معنای آن تبعات بسیار مهمی در نظام سیاسی، عمل سیاسی و سیاستگذاری و مدیریت در ایران دارد. اگر عصر کنونی، عصر عقلانیت مدیریتی و ابزاری برای مدیریت اجتماع باشد و ما سودای سیاست کلاسیک، مبتنی بر حکمت عملی سیاستمدار بزرگ داشته باشیم، ما دچار چه وضعیتی شدهایم و آنگاه وضع سیاست و بحرانها و چالشهای آن چه خواهد بود؟

در جهان مدیریتی شده، ساحت سیاست، ساحت فروکاسته شده به اقتصاد است. اکنون در تحقق وضع متأخر سرمایهداری، سیاست فروکاسته شده به مدیریت چیزی جز محاسبهی اقتصادی و هزینه و فایده نیست. تصمیم سیاسی معادل است با تعیین ارزش تصمیم و ارزش تصمیم یعنی محاسبهی هزینهها و منافع حاصل از اقدامات مرتبط و پیامدهای تصمیم. پیشروی امر اقتصادی در سایر حوزهها، توانسته است هر امر غیرِ اقتصادی را از طریق روشهای محاسبه و تحلیل  اقتصادی، اقتصادی کند. در این شرایط است که عرصههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی که هرکدام سابقاً و مستقلاً میتوانستند واجد معنای مشخص و مستقلی باشند، اکنون صرفاً ذیل امر اقتصادی معنادار میشوند و بهمثابهی بخشبندیهای کلیت اقتصادی شناسایی میشوند. در اینجاست که فعل سیاستمدار و عمل سیاسی هم تا حدود زیادی به این محاسبهی اقتصادی تن میدهد. در چنین شرایطی است که عمل سیاستمدار هم با این عقلانیت اقتصادی سنجیده میشود و هر عملی خارج از این چارچوب میتواند تصمیمی نامعقول، بحرانزا و ناشی از بیخردی سیاسی باشد. پس محاسبهی هزینه و منفعت، بنیاد هر تصمیم سیاسی و در نهایت هر عمل سیاسی میشود. البته این نوعی تحلیل تجریدی از وضع و روند موجود سرمایهداری است، وگرنه کسانی ممکن است بکوشند که با مثالهایی به ما نشان دهند که عمل سیاسی هنوز هم کاملاً ذیل این محاسبهگرایی قرار نگرفته است. در این شرایط سیاسی است که مدیر بر جایگاه سیاستمدار تکیه میزند. او باید ما را با بهترین روشها و کارآمدترین ابزار به بهترین هدف برساند. هر نوع بیثباتی و تغییر در دانش مدیریت به سوژهای قابل شناسایی و کنترل و هدایت تبدیل میشود. بگذارید کمی این روندها را در دانش مدیریت دنبال کنیم.

محور تیلوریسم، تقسیم و تخصصی نمودن کارها بود؛ یعنی کار استادکار ماهر بهوسیلهی کارسنجی، زمانسنجی و حرکتسنجی، راززدایی و به قطعاتی قابل شناخت تقسیم میشد. لذا کار کارگر، به سوژهی قابل شناسایی بدل شد و از همین منظر بود که آن را نهضت مدیریت علمی نامیدند. پس از آنکه کارگران در روابط گروهی و تیمهای کاری و اتحادیهها رفتارهایی بروز دادند که ذیل محاسبات کارسنجی قابل فهم نبود، به مدد رفتارگرایی، در روانشناسی اجتماعی و صنعتی، آن رفتارهای انسانی را قابل فهم و قابل شناسایی کردند. پس از آن بود که رفتار سازمانی، با گسترش وسیع توانست راز انگیزش انسان، چگونگی رفتار در تیم، شخصیت و ... را کشف کند. بعدها فرهنگ سازمانی هم توانست، آنچه فرهنگ نامیده شد را هم به یک امر مدیریتپذیر بدل کند. در دهههای اخیر هم که نظریات نهادی و محیطی وارد مدیریت شدند، «خارج از سازمان» هم  در پرتوی نور مدیریت روشن گردید و این سودا در نظریات آشوب (chaos) اوج خود را نشان داد: هر آنچه ناشناختنی است، هر آنچه بینظم است، به کمک آمار و احتمال و ریاضیات، تحت مدیریت در میآید و شناخته میشود و نظمش کشف و یا خلق میشود. مدیریت یعنی هیچ پدیدهی اجتماعیای محاسبهناپذیر باقی نمیماند. اکنون جامعهی مدیریتی، جامعهای کنترلپذیرتر و پیشبینیپذیرتر است.

نگاهی به وضع سیاست و تدبیر امور در ایران به ما نشان میدهد که ما هنوز سودای سیاست حکمتمحور داریم، سیاستی که بر مبنای حکمت عملی سیاستمدار بزرگ، ما را به سامانی نیک رهبری و هدایت میکند. سیاستمدار ما، مدیر و اقتصاددان را بهمثابهی یک کارشناس به رسمیت میشناسد، بیآنکه به این التفاتی کند که منظر اینها ذیل یک طرح از اجتماع قابل درک و فهم است. یعنی آنها صرفاً یک کارشناس در برابر سیاستمدار ما نیستند، بلکه داعیهدار یک طرح برای نظام اجتماعی هستند. بنابراین به موازات طرح سیاستمدار برای نظام اجتماعی، یک طرح اقتصادی نیز در عصری که سیاست، به مدیریت تقلیل یافته و مبنای آن یک محاسبهی اقتصادی است، مطرح است و در واقع این طرح امکان تحقق و کارآمدی بالایی نیز دارد. اکنون واقعیت مسائل پیش روی ما، واقعیت اقتصادی است که صرفاً مدیریت توانایی غلبه بر آنها را دارد. در چنین وضعی است که سیاست ما، با مسائلی مواجه است که در گام نخست ضعف خود را نشان میدهد و در گام بعد نشان میدهد که این سیاست نسبت به جهان کنونی بیربط است. بنابراین چالش ما نه مشروعیت و عدم مشروعیت سیاست کنونی، بلکه قبل از آن ناتوانی آن در مواجهه با جهان اقتصادیشدهی کنونی است.

منبع: سوره اندیشه، ش 78-79

  • مدیریت دولتی

سیاست و مدیریت

نظرات  (۱)

  • محمدرضا قائدی
  • سورا اندیشه کتاب هست؟
    پاسخ:
    سلام
    دو ماهنامه است. به این آدرس مراجعه کنید: http://www.sooremag.ir/

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی