11) ماکیاولی بهمثابه برند
معرفی و نقد کتاب:
«مدیریت و ماکیاولی»: نوشتهی آنتونی جی، نشر پرسش
مهدی معافی
بسیار شنیدهایم که گفتهاند که عصر کنونی، عصر مدیریت است و رشد دانش و سازمانهای مدیریتی در این عصر شگفتآور بوده است. پیتر دراکر میگوید که «ظهور مدیریت یک امر حیاتی و متمایز، و سازمان مدیریتی یک رخداد اساسی در تاریخ اجتماعی است» (ص 16). اما کتب و مقالات مدیریتی چیزی دربارهی این وضع کلی و تاریخی عصر جدید به ما نمیگویند. اما گاهی معدود نویسندگانی میکوشند با رویکردی متفاوت دربارهی وضع کلی مدیریت در جهان کنونی به ما چیزی بگویند. این کتاب نیز مدعایی دارد که میخواهد از دیدگاه تاریخنگاران و دانشمندان علوم سیاسی و نه از منظر تحلیلگران سیستمهاو اقتصاددانان و ریاضیدانان (ص 14) به موضوع مدیریت بپردازد. مقدمهای هم که ناشر ایرانیِ مترجم کتاب، نگاشته است، با آن متن ثقیل و دشوارفهمش، چنین نویدی را به ما میدهد. اکنون میکوشم با توضیح محتوا و ساختار کتاب، دریابیم که این امر تا چه حد محقق شده است.
تصور من این بود که کتاب جایگاه تفکر ماکیاولی در سیاست جدید و آنگاه تداوم و تجلی سیاست جدید در مدیریت، یا آنچه برخی گذار از سیاست به مدیریت خواندهاند، را به بحث خواهد گذاشت. اما ساختار کتاب و روش آن چیز دیگری بود. نویسنده میگوید که او روش تحقیق خود را از کار ماکیاولی اقتباس کرده است. «کتاب شهریار ماکیاولی اساساً یک اثر واقعانگارانه به منظور تفکیک بعضی اصول مدیریتی بر اساس تجربهی شخصیاش از حکومتداری، استنباطش از مشاهدهی دولتها» (ص 38) است. سپس نویسنده توضیح میدهد که «شهریارِ ماکیاولی » حاوی نمونههایی تاریخی از دولتداری در شهرها و امارتها و مسائل مربوط به این امور است. بنابر این او میگوید که او از روش ماکیاولی، یعنی بررسی کاربردی مشکل و استفاده از تجربهی کسانی که قبلاً با این مسئله درگیر بودهاند، بهره برده است؛ مشکلات مورد بررسی وی هم همان مشکلات اصلی شرکتهای بزرگ در قرن بیستم است (ص 38). سپس میافزاید که کتاب وی نیز«مانند کتاب شهریار، تلاشی در راستای تحلیل مشکلات رایج مدیریت در پرتوی تجربه و مبنای تاریخی است» (ص 39).
فصل دوم کتاب به مسئلهی سازمان، بهمثابه عنصر جدید و متمایز تشکیلدهندهی جامعهی عصر جدید، و دولت، بهمثابه اصلیترین عنصر تشکیلدهندهی جوامع پیشامدرن اروپایی میپردازد و با مقایسهی این دو بهمثابه نمادهای این دو عصر، دوران جدید و قدیم را مقایسه میکند. پرسش این بخش مهم کتاب این است که تفاوتهای سیاست قدیم با سیاست جدید (مدیریت) در چیست و دولت و سازمان چه نسبتی، تفاوت و تشابه، با یکدیگر دارند؟ در دورهی جدید، از دورهی دولت، به دورهی سازمان و شرکت وارد میشویم. از منظر نویسندهی کتاب، هر دو را میتوان بنیادهایی برای بهکارگیری مؤثر منابع و قدرت توسط یک گروه (ص 27) در نظر گرفت. همچنین در ادامه نویسنده به شرح تفاوتها میپردازد؛ اینکه سازمانها با یکدیگر وارد نبرد نظامی نمیشوند، سازمانها مثل دولت یک قدرت مطلقه و حاکمیت بر یک ناحیهی جغرافیایی ندارند وحس وفاداری به یک سازمان و عضویت در یک سازمان را اصلاً نمیتوان با عضو یک ملت بودن و شهروندی و تابعیت یک کشور نمیتوان مقایسه کرد (ص 27-31). در واقع دورهی جدید، دورهی سازمانها و نه دولتها، دورهای است که جنگ و نبرد به رقابت؛ و کشتن به فروختن و مبادله تبدیل میشود.
اکنون مباحثهی ما با نویسنده و کتاب امکانپذیر میشود. نویسنده به این تغییرات واقف است اما بر این باور است که «یک مدیر فروش که حمله به بازار رقیب را برنامهریزی میکند، به اندازهی یک فرمانده نظامی که حملهای را برنامهریزی میکند نیازمند داشتن کارایی، شهامت، .... و [ آگاهی از] محل یورش نیروهای رقیب و چگونگی مواجهه با آنهاست» (ص 28-29). خوب این عبارت، به تمامه گویای دیدگاه و نگرش نویسنده است و در واقع سراسر کتاب بر مبنای چنین مقایسه و تطبیقی به تحلیل مسائل کنونی شرکتها میپردازد. نویسنده با تسلطی که بر تاریخ اروپای قرون وسطی دارد به مقایسهی روابط پادشاه، اهالی کلیسا و فئودالها و دولت و کلیساها و واحدهای سیاسی کوچک اغلب تحت تسلط فئودالها با روابط درون شرکتها و سازمانهای معاصر میپردازد و با تشریح چگونگی حل و فصل مسائل در آن نظام روابط با یک تطبیق مستقیم با مسائل سازمانها بحث را به پیش میبرد. در واقع روش نویسنده یک الگوی تشبیه تاریخی است که پدیدهها را با روشی شگفتانگیز چند قرن به جلو میآورد و با پدیدهها و مسائل معاصر مقایسه و مسائل را تحلیل میکند. مثلاً در فصل سوم کتاب رابطهی پادشاه با اشرافزادگان در اروپای قدیم، عیناً به رابطهی مدیر عامل شرکت و مدیران بخشها تطبیق داده میشود و رابطهی مالی شرکتهای معاصر با برخی پرداختها و تعاملات میان ثروت اشرافزادگان و پادشاه عیناً یکی تلقی میشود و آنگاه پندهایی عبرتآموز برای شرکتهای معاصر ارائه میشود (ص 51-59)! این ساختاری است که تا انتهای کتاب و در قالب فصول مختلف پیگیری میشود و درسهای تاریخی بهطرزی قیاسی با مسائل معاصر سازمانها تطبیق داده میشوند؛ بیآنکه مسیر تاریخی این پیوند مشخص شود و یا حتی استدلالی برای توجیه یکسانانگاری این همه تفاوت تاریخی و حوزهای و موضوعی بیان شود. اینکه چرا روابط پادشاه-اشرافزاده همان رابطهی مدیران در شرکتهاست، چرا روابط سیاسی عیناً همان روابط بوروکراتیک است و ....
اساساً نویسنده نه قائل به تاریخیت پدیدهها و نه قائل به تفاوتی بنیادی است میان دورهی جدید و قدیم اروپا. اساساً کتاب چنین سودا و مدعایی ندارد. نویسندهی ژورنالیست کتاب، خواسته است که تجربیاتی را که از حضور در شرکتهای رسانهای دارد بیان کند و یکی دیگر از همین کتابهای رایج تجربیات مدیران و رمز موفقیت مدیران و مدیریت را به رشتهی تحریر درآورد. پس اگر ما با کتاب وارد چنین مجادلهای شدهایم، این مجادلهی ما چه وجهی داشت؟
در سخن ناشر، که گویی خلأ سخن مترجم برای معرفی اجمالی کتاب را هم پر کرده است، عباراتی آمده بود که گویی کتاب میخواهد دربارهی جهان جدید و وضع سیاست جدید سخن بگوید. «ماکیاولی متفکر این موقف تاریخی است و میخواهد سیاست مُدنی مستقل از هرگونه نگرهی دینی ... عرضه نماید» (ص 7-8). و در ادامه تأکید میکند که با گسترش تدریجی دولتهای ملی در اروپای غربی، ایدههای ماکیاولی در باب سیاست مدن به فکرت غالب در تمدن غرب متبدل میشود (ص 8). این مقدمه به ما میگفت که قرار است نسبت مدیریت و سیاست جدید را روایت کنیم. اما این روایت کردن، فقط در عنوان و مقدمهی ناشر و بهاندازهی بسیار اندکی در فصل دوم کتاب پیگیری میشود. خوانندهی بدبینی که این مقدمه را میخواند و با چنین کتابی مواجه شود، ممکن است تصور کند که ناشری که کتاب را برگزیده، کتاب را هرگز قبل و بعد از ترجمه نخوانده و یا صرفاً قصد داشته با چنین مقدمه و عنوانی کسانی را که اهل تفکر و فلسفیدن دربارهی نسبت وضع مدرنیته و مدیریت و سازمان هستند را به خرید کتاب ترغیب کند و یا نشان دهد که ما نشری هستیم که در هر حوزهای، حتی مدیریت و سازمان، کتبی با فکر و اندیشهی عمیق منتشر میکنیم. ماکیاولی، متفکر بزرگ سیاست جدید، به یک برند برای بازاریابی کتاب تبدیل میشود. این قدرت شگفتآور مدیریت و بازاریابی در دوران ماست، فیلسوف و متفکربزرگ سیاست جدید،ماکیاولی، را به یک عنوان خوب جهت بازاریابی یک کتاب برای فروش به اهالی تفکر بدل میکند.
منبع: سوره اندیشه، ش 78-79، ضمیمه اسفار،ص 18.
- ۹۳/۰۸/۱۳